دردی که بر سینه عارض شود و معمولاً این درد یک عارضۀ ثانوی از ناخوشیهای اعضای داخل قفسۀ صدری (از قبیل انساج مختلف قلب یا ریتین یا قصبهالریه یا مری یا نایژه ها و یا پردۀ حاجز) است. درد سینه. (فرهنگ فارسی معین) ، از نظر پزشکی معمولاً درد شدید روی قلب در موقع حملۀ آنژین سینه را بنام درد سینه مینامند. (فرهنگ فارسی معین)
دردی که بر سینه عارض شود و معمولاً این درد یک عارضۀ ثانوی از ناخوشیهای اعضای داخل قفسۀ صدری (از قبیل انساج مختلف قلب یا ریتین یا قصبهالریه یا مری یا نایژه ها و یا پردۀ حاجز) است. درد سینه. (فرهنگ فارسی معین) ، از نظر پزشکی معمولاً درد شدید روی قلب در موقع حملۀ آنژین سینه را بنام درد سینه مینامند. (فرهنگ فارسی معین)
رشته یا طوقی به جواهر یا سکه های زر که زنان آویزند و تا سینه ممتد باشد. گردن بندی فراخ که بر روی سینه افتد و بر آن جواهرو زینتهای دیگر آویخته است. (یادداشت بخط مؤلف)
رشته یا طوقی به جواهر یا سکه های زر که زنان آویزند و تا سینه ممتد باشد. گردن بندی فراخ که بر روی سینه افتد و بر آن جواهرو زینتهای دیگر آویخته است. (یادداشت بخط مؤلف)
آنکه سینۀ خود را میشوید. (ناظم الاطباء) ، پاک کننده سینه. تهی سازندۀ سینه و در بیت زیر مجازاً برون کننده از دل. دل از مهر کسی پاک کننده: به قلب اندرون روسی کینه جوی زمهر سکندر شده سینه شوی. نظامی
آنکه سینۀ خود را میشوید. (ناظم الاطباء) ، پاک کننده سینه. تهی سازندۀ سینه و در بیت زیر مجازاً برون کننده از دل. دل از مهر کسی پاک کننده: به قلب اندرون روسی کینه جوی زمهر سکندر شده سینه شوی. نظامی
تمرد. خودسری. گستاخی. (ناظم الاطباء) : نشست از بر تخت کاوس کی به خیره سری مست نز جام می. فردوسی. آن نمایی که فرامرز ندانست نمود بدلیری و بتدبیر نه از خیره سری. فرخی. ز خیره سری برنهادی بسر. اسدی (گرشاسبنامه). نکوهش مکن چرخ نیلوفری را برون کن ز سر باد خیره سری را. ناصرخسرو. عقل چه همتای تست کز تو زند لاف عشق می نشناسد حریف خیره سری میکند. خاقانی. چند چو گل خیره سری ساختن سربکلاه و کمر افراختن. نظامی
تمرد. خودسری. گستاخی. (ناظم الاطباء) : نشست از بر تخت کاوس کی به خیره سری مست نز جام می. فردوسی. آن نمایی که فرامرز ندانست نمود بدلیری و بتدبیر نه از خیره سری. فرخی. ز خیره سری برنهادی بسر. اسدی (گرشاسبنامه). نکوهش مکن چرخ نیلوفری را برون کن ز سر باد خیره سری را. ناصرخسرو. عقل چه همتای تست کز تو زند لاف عشق می نشناسد حریف خیره سری میکند. خاقانی. چند چو گل خیره سری ساختن سربکلاه و کمر افراختن. نظامی
دهی است جزء دهستان اجارودبخش گرمی شهرستان اردبیل. دارای 220 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان اجارودبخش گرمی شهرستان اردبیل. دارای 220 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دشمنی و عداوت و بدخواهی. (ناظم الاطباء). حالت و چگونگی کینه ور: بی کینه وری سلاح بسته چون گل به سلاح خویش خسته. نظامی. و رجوع به کینه ور شود، انتقام و تلافی بدیها. (ناظم الاطباء). و رجوع به کینه ور شود
دشمنی و عداوت و بدخواهی. (ناظم الاطباء). حالت و چگونگی کینه ور: بی کینه وری سلاح بسته چون گل به سلاح خویش خسته. نظامی. و رجوع به کینه ور شود، انتقام و تلافی بدیها. (ناظم الاطباء). و رجوع به کینه ور شود